بعضى از ناآگاهان چنين پنداشتهاند كه انتظار ظهور مهدى (ع) ممكن است سبب ركود و عقب ماندگى يا فرار از زير بار مسؤوليتها و تسليم در برابر ظلم و ستم گردد، چرا كه اعتقاد به اين ظهور بزرگ مفهومش قطع اميد است از اصلاح جهان قبل از او حتى كمك كردن به گسترش ظلم و فساد است تا زمينه ظهور آن حضرت فراهم گردد.
اين سخنى است كه سالهاست بر سرزبان مخالفان و منكران قيام مهدى (ع) است و ابن خلدون به آن اشاره كرده است، درحالى كه مطلب كاملا برعكس است و انتظار اين ظهور بزرگ آثار بسيار سازندهاى دارد كه در ذيل به طور فشرده مىآوريم تا معلوم شود آنها كه چنين قضاوت كردهاند قضات عجولانه و حساب نشدهاى است در برابر مسالهاى كه هم در قرآن مجيد به آن شاره شده و هم در احاديث متواتره كه در كتب معروف اهل سنت و منابع مشهور شيعه آمده با صراحت مطرح شده است .
حقيقت انتظار و آثار سازنده آن
سخن در اين بود كه آيا ايمان به ظهور مهدى (ع) با آن برنامه جهانيش كه عالم را پر از عدل و داد مىكند و ريشههاى ظلم و ستم را قطع مىنمايد اثر سازنده تربيتى دارد يا آثار منفى ؟
آيا ايمان به چنين ظهورى انسان را چنان در افكار رؤيايى فرو مىبرد كه از وضع موجود خود غافل مىگردد و تسليم هرگونه شرايط مىكند ؟
و يا اين كه به راستى اين عقيده يك نوع دعوت به قيام و سازندگى فرد و اجتماع است ؟
آيا ايجاد تحرك مىكند يا ركود؟
آيا مسئوليت آفرين است يا مايه فرار از زير بار مسئوليتها ؟
وبالاخره آيامخدر است يا بيدار كننده ؟
ولى قبل از توضيح و بررسى اين سؤالات توجه به يك نكته كاملاً ضرورى است و آن اين كه سازندهترين دستورات و عاليترين مفاهيم هرگاه بدست افراد نا وارد يا نالايق يا سوء استفاده چى بيفتد ممكن است چنان مسخ شود كه درست نتيجهاى بر خلاف هدفى اصلى بدهد و در مسيرى بر ضد آن حركت كند و اين نمونههاى بسيار دارد و مسئله «انتظار» بطورى كه خواهيم ديد در رديف همين مسائل است .
بهر حال براى رهايى از هر گونه اشتباه در محاسبه در اين گونه مباحث بايد به اصطلاح آب را از سرجشمه گرفت تا آلودگيهاى احتمالى نهرها و كانالهاى ميان راه در آن اثر نگذارد.
يعنى ما در بحث انتظار مستقيما به سراغ اصلى اسلامى رفته و لحن گوناگون رواياتى راكه روى مسئله انتظار تاكيد مىكند مورد بررسى قرار مىدهيم تا از هدف اصلى آگاه شويم .
اكنون با دقت با اين چند روايت توجه كنيد:
1- كسى از امام صادق (ع) پرسيد: چه مىگوئيد درباره كسى كه داراى ولايت پيشوايان است و انتظار ظهور حكومت حق را مىكشد و در اين حال از دنيا مىرود؟
امام (ع) درپاسخ فرمود: هو بمنزله من كان مع القائم فى فسطاطه - ثم سكت هنيئه - ثم قال هو كمن كان مع رسول الله:«او همانند كسى است كه با رهبر اين انقلاب در خيمه او(ستاد ارتش او) بوده باشد - سپس كمى سكوت كرد - و فرمود مانند كسى است كه با پيامبر اسلام (ص) در «مبارزاتش» همراه بوده است».(606)
عين اين مضمون در روايات زيادى با تعبيرات مختلفى نقل شده است .
2- در بعضى «بمنزله الضارب بسيفه فى سبيل الله»:« همانند شمشير زنى در راه خدا».
3- و در بعضى ديگر «كمن قارع مع رسول الله بسيفه»: «همانند كسى است كه در خدمت پيامبر با شمشير بر مغز دشمن بكوبد».
4- در بعضى ديگر «بمنزله من كان قاعدا تحت لواء القائم»: «همانند كسى است كه زير پرچم قائم بوده باشد».
5- و در بعضى ديگر«بمنزله المجاهد بين يدى رسول الله (ص): «همانند كسى است كه پيش روى پيامبر جهاد كند».
6- و بعضى ديگر «بمنزله من استشهد مع رسول الله : «همانند كسى است كه با پيامبر شهيد شود».
اين تشبيهات هفتگانه كه در موردانتظار ظهور مهدى (ع) در اين شش روايت وارد شده روشنگر اين واقعيت است كه يك نوع رابطه و تشابه ميان مسئله «انتظار از يك سو، و «جهاد»، و مبارزه با دشمن در آخرين شكل خود از سوى ديگر وجود دارد.
7- در راويت متعددى نيز انتظار چنين حكومتى را داشتن، به عنوان بالاترين عبادت معرفى شده است .
اين مضمون در بعضى از احاديث از پيامبر و در بعضى از امير مؤمنان على (ع) نقل شده است، در حديث مىخوانيم كه پيامبر فرمود: افضل اعمال امتى انتظار الفرح من الله عزوجل»: «بالاترين اعمال امت من انتظار فرج از ناحيه خدا كشيدن است».(607)
و در حديث ديگرى از پيامبر مىخوانيم « افضل العباده انتظار الفرج»:(608)
اين تعبيرات همگى حاكى از اين است كه انتظار چنان انقلابى داشتن هميشه توام با يك جهاد وسيع و دامنه دار است اين را در نظر داشته باشيد تابه سراغ مفهوم انتظار رفته سپس از مجموع آنها نتيجهگيرى كنيم .
مفهوم انتظار
(انتظار» معمولا به حالت كسى گفته مىشود كه از وضع موجود ناراحت است و براى ايجاد وضع بهترى تلاش مىكند .
فى المثل بيمارى كه انتظار بهبودى مىكشد، يا پدرى كه در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بيمارى و فراق فرزند نارحتند و براى وضع بهترى مىكوشند.
همچنين تاجرى كه از بازار آشفته ناراحت است و در انتظار فرو نشستن بحران اقتصادى مىباشد اين دو حالت را دارد «بيگانگى با وضع موجود» و «تلاش براى وضع بهتر».
بنابراين مسئله انتظار حكومت حق و عدالت مهدى و قيام مصلح جهانى در واقع از دو عنصر است عنصر نفى و عنصر اثبات عنصر نفى همان بيگانگى است با وضع موجود و عنصر اثبات خواهان وضع بهترين بودن است .
و اگر اين دو جنبه در روح انسان به صورت ريشه دار حلول كند سرچشمه دو رشته اعمال دامنه دار خواهد شد
اين دو رشته اعمال عبارتند از ترك هر گونه همگارى و هماهنگى با عوامل ظلم و فساد و حتى مبازره با آنها از يك سو، و خود سازى و خوديارى و جلب آمادگيها جسمى و روحى و مادى و معنوى براى شكل گرفتن آن حكومت واحد جهانى و مردمى از سوى ديگر .
و خوب كه دقت كنيم مىبينم هر دو قسمت آن سازندهو عامل تحرك و آگاهى و بيدارى است .
با توجه به مفهوم اصلى «انتظار» معنى روايات متعددى ه در بالا درباره پاداش و نتيجه كار منتظران نقل كرديم به خوبى درك مىشود. اكنون مىفهميم چرا منتظران واقعى گاهى همانند كاسنى شمرده شدهاند كه در خيمه حضرت مهدى (ع) يا زير پرچم او هستند يا كسى كه در راه خدا شمشيرى مىزند، يا به خون خود آغشته شده، يا شهيد گشته است .
آيا اينها اشاره به مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حق و عدالت نيست كه متناسب با مقدار آمادگى و درجه انتظار افراد است ؟
يعنى همانطور كه ميزان فداكارى مجاهدان راه خدا و نقش آنهابا هم متفاوت است، انتظار و خود سازى و آمادگى نيز درجات كاملا متفاوتى دارد كه هر كدام از اينها با يكى از آنها از نظر مقدمات و نتيجهگيرى شباهت دارد هر دو جهادند و هر دو آمادگى مىخواهند و خود سازى كسى كه در خيمه رهبر چنان حكومتى قرار گرفته يعنى در مركز ستاد فرماندهى يك حكومت جهانى است نمىتواند يك فرد غافل و بيخبر و بى تفاوت بوده باشد آنجا جاى هر كس نيست جاى افرادى است كه به حق شايستگى چنان موقعيت و اهميتى را دارند.
همچنين كسى كه سلاح در دست دارد ودر برابر رهبر اين نقلاب با مخالفان حكومت صلح و عدالتش مىجنگد آمادگى فراوان روحى و فكرى ورزمى بايد داشته باشد .
براى آگاهى بيشتر از اثرات واقعى انتظار ظهور مهدى (ع) به توضيح زيرتوجه كنيد .
انتظار يعنى آماده باش كامل
من اگر ظالم و ستمگرم چگونه ممكن است در انتظار كسى باشم كه طعمه شمشيرش خون ستمگران است ؟
من اگر آلوده و ناپاكم چگونه مىتوانم منتظر انقلابى باشم كه شعله اولش دامان آلودگان را مىگيرد؟
ارتشى كه در انتظار جهاد بزرگى است آمادگى رزمى نفرات خود را بالا مىبرد و روح انقلاب در آنها مىدمد و هرگونه نقطه ضعفى را اصلاح مىكند.
زيرا چگونگى انتظار همواره متناسب با هدفى است كه در انتظار آن هستيم .
انتظار آمدن يك مسافر عادى از سفر .
انتظار بازگشت يك دوست بسيار عزيز.
انتظار فرارسيدن چيدن ميوه از درخت و درو كردن محصول .
هر يك از اين انتظارها آميخته با يك نوع آمادگى است، در يكى بايد خانه را آماده كرد و وسايل پذيرايى فراهم ساخت، در ديگرى ابزار لازم و داس و كمباين و... .
اكنون فكر كنيد آنها كه انتظار قيام يك مصلح بزرگ جهانى را مىكشند در واقع انتظار انقلاب و دگرگونى و تحولى را دارند كه وسيعترين و اساسىترين انقلابهاى انسانى در طول تاريخ بسر است .
انقلابى كه بر خلاف انقلابهاى پيشين جنبه منطقهاى نداشته بلكه هم عمومى و همگانى است و هم تمام شئون و جوانب زندگى انسانهارا شامل مىشود، انقلابى است سياسى، فرهنگى ، اقتصادى و اخلاقى .
نخستين فلسفه - خود سازى فردى
چنين تحولى قبل از هر چيز نيازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانى است كه بتوانندبار سنگين چنان اصلاحات وسيعى را در جهان بدوش بكشند و اين در درجه اول محتاج به بالا بردن سطح انديشه و آگاهى و آمادگى روحى و فكرى براى همكارى در پياده كردن آن برنامه عظيم است. تنگ نظريها، كوته بينيها، كج فكريها، حسادتها، اختلافات كودكانه و نابخردانه و بطور كلى هر گون نفاق و پراكندگى با موقعيت منتظران سازگار نيست .
نكته مهم اين است كه منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمى هرگز نمىتواند نقش تماشاجى را داشته باشد بايد از هم اكنون حتما در صف انقلابيون قرار گيرد.
من اگر فاسد و نادرستم چگونه مىتوانم در انتظار نظامى كه افراد فاسد و نادرست در آن هيچگونه نقشى ندارند بلكه مطرود و منفور خواهند بود روز شمارى كنم .
آيا اين انتظار براى تصفيه روح و فكر و شستشوى جسم و جان از لوث آلودگيها كافى نيست ؟
ارتشى كه در انتظار جهاد آزادگى بخش به سر مىبرد حتمابه حالت آماده باش كامل در مىآيد سلاحى را كه براى چنين ميدان نبردى شايسته است بدست مىآورد، سنگرهاى لازم را مىسازد آمادگى رزمى افراد خود را بالا مىبرد.
روحيه افراد خود را تقويت مىكند و شعله عشق و شوق براى چنين مبارزهاى را در دل فرد فرد سربازانش زنده نگه مىدارد ارتشى كه داراى چنين آمادگى نيست هرگز در انتظار به سر نمىبرد و اگر بگويد دروغ مىگويد.
انتظار يك مصلح جهانى به معناى آماده باش كامل فكرى و اخلاقى، مادى و معنوى براى اصلاح همه جهان است فكر كنيد چنين آماده باشى چقدر سازنده است .
براى تحقق بخشيدن به چنين انقلابى مردانى بسيار بزرگ و مصمم و بسيار نيرومند و شكستناپذير، فوق العاده پاك و بلندنظر كاملا آماده و داراى بينش عميق لازم است .
و خود سازى براى چنين هدفى مستلزم به كاربستن عميقترين برنامههاى اخلافى و فكرى و اجتماعى است، اين است معناى انتظار واقعى آيا هيچكس مىتواند بگويد چنين انتظارى سازنده نيست ؟
فلسفه دوم - خود ياري هاى اجتماعى
منتظران راستين در عين حال وظيفه دارند تنها به خويش نپردازند بلكه مراقب حال يكديگر باشند و علاوه بر اصلاح خويش در اصلاح ديگران نيز بكوشند زيرا برنامه عظيم و سنگينى كه انتظارش را مىكشند يك برنامه فردى نيست برنامهاى است كه تمام عناصر انقلاب بايد در آن شركت جويند، بايد كار به صورت دسته جمعى و همگانى باشد، كوششها و تلاشها بايد هماهنگ گردد و عمق و وسعت اين هماهنگى بايد به عظمت همان برنامه انقلاب جهانى باشد كه انتظار آن را دارند.
دريك ميدان وسيع مبارزه دسته جمعى هيچ فردى نمىتواند از حال ديگران غافل بماند بلكه موظف است هر نقطه ضعفى را در هر كجا ببيند اصلاح كند و هر موضع آسيب پذيرى را ترميم نمايد و هر قسمت ضعيف را تقويت كند زيرا بدون شركت فعالانه و هماهنگ تمام مبارزين، پياده كردن چنان برنامهاى امكانپذير نيست .
بنابراين منتظران واقعى علاوه بر اينكه به اصلاح خويش مىكوشند وظيفه خود مىدانندكه ديگران را نيز اصلاح كنند.
اين است اثر سازنده ديگرىبراى انتظار قيام يك مصلح جهانى واين است فلسفه آن همه فضيلتها كه براى منتظران راستين شمرده شده است .
فلسفه سوم - منتظران راستين در فساد محيط حل نمىشوند
اثر مهم ديگرى كه انظار مهدى دارد حل نشدن در مفاسد محيط و عدم تسليم در برابر آلودگيها است .
توضيح اين كه هنگامى كه فساد فراگير مىشود و اكثريت يا جمع كثيرى رابه آلودگى مىكشاند گاهى افراد پاك در يك بن بست سخت روانى قرار مىگيرند، بن بستى كه از يأس اصلاحات سرچشمه مىگيرد.
گاهى آنها فكر مىكنند كه كار از كار گذشته و ديگر اميدى به اصلاح نيست و تلاش و كوشش براى پاك نگاهداشتن خويش بيهوده است اين نوميدى و ياس ممكن است آنها را تدريجا به سوى فساد و همرنگى با محيط بكشاند و نتوانند خود را به صورت يك اقليت صالح در برابر اكثريت ناسالم حفظ كنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوايى بدانند.
تنها چيزى كه مىتواند در آنها اميد بدمد و به مقاومت و خويشتن دارى دعوت كند و نگذارد در محيط فاسد حل شوند اميد به اصلاح نهايى است تنها در اين صورت است كه آنها دست از تلاش و كوشش براى حفظ پاكى و اصلاح ديگران بر نخواهند داشت .
و اگر مىبينيم در دستورات اسلامى يأس از آمرزش يكى از برزگترين گناهان شمرده شده است و ممكن است افراد ناوارد تعجب كنند كه چرا يأس از رحمت خدا اينقدر مهم تلقى شده است حتى مهمتر از بسيارى از گناهان، فلسفهاش در حقيقت همين است كه گناهگار مأيوس از رحمت هيچ دليلى ندارد كه به فكر جبران بيفتد و يا لااقل دست از ادامه گناه بردارد و منطق او اين است اكنون كه آب از سر من گذشته است چه يك قامت چه صد قامت، من كه رسواى جهانم غم دنيا هيچ است. بالاتر از سياهى رنگ ديگر نيست، آخرش جهنم است من كه هم اكنون آنرا براى خود خريدهام از چه مىترسم و مانند اين منطقها...
اما هنگامى كه روزنه اميد براى او گشوده شود، اميد به عفو پروردگار، اميد به تغيير وضع موجود نقطه عطفى در زندگى او خواهدشد و او را به توقف كردن در مسير گناه و بازگشت به سوى پاكى و اصلاح دعوت مىكند .
به همين دليل اميد را مىتوان همواره به عنوان يك عامل موثر تربيتى در مورد افراد فاسد شناخت همچنين افراد صالحى كه در محيطهاى فاسد گرفتارند بدون اميد نمىتوانند خويشتن را حفظ كنند.
نتيجه اين كه انتظار ظهور مصلحى كه هر قدر دنيا فاسدتر مىشود اميد ظهورش بيشتر مىگردد اثر فزاينده روانى در معتقدان دارد و آنهارا در برابر امواج نيرومند فساد بيمه مىكند آنهانه تنها با گسترش دامنه فساد محيط مأيوس نمىشوند بلكه به مقتضاى «وعده وصل چون شود نزديك * آتش عشق تيزتر گردد» وصول به هدف را در برابر خويش مىبينند و كوششان براى مبارزه با فساد و يا حفظ خويشتن با شوق و عشق زيادترى تعقيب مىگردد.
از مجموع بحثهاى گذشته چنين نتيجه مىگيريم كه اثر تخديرى انتظار تنها در صورتى است كه مفهوم آن مسخ يا تحريف شود همانگونه كه جمعى از مخالفان تحريفش كردهاند و جحمعى از موافقان مسخش - اما اگر به مفهوم واقعى در جامعه و فرد پياده شود يك عامل مهم تربيت و خود سازى و تحرك و اميد خواهد بود.
از جمله مدارك روشنى كه اين موضوع را تاييد مىكند اين است كه در ذيل آيه وعدالله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض...)
«خداوند به آنها كه ايمان دارند و عمل صالح انجام مىدهند وعده داده است كه حكومت روى زمين را در اختيارشان بگذارد» از پيشوايان بزرگ اسلام نقل شده است كه منظوراز اين آيه « هو القائم و اصحابه»: مهدى و ياران او هستند». (609)
و در حديث ديگرى مىخوانيم (نزلت فى المهدى) :اين آيه درباره مهدى (ع) نازل شده است».
در اين آيه مهدى (ع) و يارانش به عنوان (الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات) «آنها كه ايمان و عمل صالحى دارند» معرفى شدهاند بنابراين تحقق اين انقلاب جهانى بدون ايمان مستحكم كه هر گونه ضعف وزبونى و ناتوانى را دور سازد و بدون اعمال صالحى كه راه را براى اصلاح جهان بگشايد اماكنپذير نيست و آنها كه در انتظار چنين برنامهاى هستند هم بايد سطح آگاهى و ايمان خود را بالا ببرند و هم در اصلاح اعمال خويش بكوشند.
تنها چنين كسانى هستند كه مىتوانند نويد شركت در حكومت او بخود دهند، نه آنها كه باظلم و ستم همكارى دارند و نه آنها كه از ايمان و عمل صالح بيگانهاند. نه افراد ترسو وزبونى كه بر اثر ضعف ايمان از همه چيز حتى از سايه خود مىترسند. ونه افراد سست و بى حال و بيكارهاى كه دست روى دست گذارده و در برابر مفاسد محيط و جامعه شان سكوت اختيار كرده و كمترين تلاش و كوششى در راه مبارزه با فساد ندارند.
اين است اثر سازنده قيام مهدى (ع) در جامعه اسلامى .
خداوندا! ديدگان ما را به جمالش روشن كن، و ما را از ياران وفادار و سربازان فداكارش قرار ده !
606- محاسن برقى طبق نقل بحارالانوار، چاپ قديم، ج 13، ص 136.
607- كافى بنا به نقل بحار، ج 13، ص 137.
608- كافى بنا به نقل بحار، ج 13، ص 136.
609- بحارالانوار قديم، ج 13، ص 14.
پرسمان مهدوی